تفاوتهای ثبوتی و اثباتی خطاب مولوی و ارشادی براساس اصول و فقه شیعه
محمد مهدی هوشیاری
در علم اصول و فقه، «مولوی» و «ارشادی» عمدتا در دو اصطلاح بکار برده میشوند. ارشادی در یک اصطلاح مقابل خطابِ دال بر حکم تکلیفی است و در اصطلاح دیگر مقابل خطاب دال بر هرگونه جعل قانونی است. محل بحث در این نوشتار اصطلاح دوم است. توضیح آنکه بیانات دینی متشکل از دو گونه گزارهاند: گزارههایی که حاکی از قوانین و اعتبارات شرعیاند و گزارههایی که صرفا بیانگر راهنماییهای وحیانیاند. بر عالم دینی لازم است که با فهم دقیق چیستی این دو نوع گزاره، راه تشخیص آنها را بداند تا از افتادن در دام نتیجهگیریهای ناصواب جلوگیری کند.
در نگاشتۀ حاضر به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی تفاوتهای این دو خطاب در دو ناحیۀ چیستی مدلول (ثبوتی) و نحوۀ دلالت (اثباتی) بر اساس منابع اصولی و فقهی شیعه پرداخته شده است. تفاوتهای ثبوتی نیز طی دو محور «مناط مدلولی» و «لوازم و ملزومات مناط» واکاوی شد. نتیجۀ محور اول، مناط بودن «قرارگیری در جایگاه مولویت» برای مولویت خطاب است. حاصل محور دوم همراهی «استعلاء»، «جعل جزا»، «ارادۀ عنوانِ مأموربه و منهیعنه»، «غرض بعث»، «در معرض بودن امر و نهی»، «وجوب توبه»، «وجوب تعزیر»، «مصلحت انقیاد» و «اذن تصرف در مخلوقات» با جایگاه مولویت است. ذیل تفاوتهای اثباتی «اصالۀ المولویۀ» برای هنگام شک در مولویت و ارشادیت اثبات شد و قرائن خاصی نظیر «استحالۀ اعمال مولویت»، «بیان نتایج فعل»، «سیاق بیان کیفیت» و «در مقام ترغیب بودن» برای احراز مولویت و ارشادیت ذکر شد.
واژگان کلیدی: خطاب مولوی، خطاب ارشادی، حکم، صیغۀ امر و نهی، مولویت، ارشادیت
در علم اصول و فقه دو اصطلاح برای مولوی و ارشادی به چشم میخورد. یک مولوی، مقسمی است و یک مولوی قسمی. مولوی مقسمی شامل هرگونه اعتبار شرعی است. اما مولوی قسمی شامل بخشی از مجعولات شرعی به نام «احکام تکلیفی» است. بنابراین روشن میشود که امر و نهی ارشادی در اصطلاح اول شامل هرگونه راهنماییِ خالی از اعتبار است و در اصطلاح دوم شامل اعتبارات غیرتکلیفی شرع است. به مدلول ارشادی به اصطلاح دوم حکم وضعی یا وجوب شرطی گفته میشود. در این تحقیق مراد از مولوی و ارشادی، اصطلاح اول از این دوست.
راجع به اصطلاح اول باید گفت: در زبانهای مختلف ممکن است واژه یا عبارتی در معانی متفاوتی استعمال شود. این پدیده در زبان عربی در مورد صیغۀ امر و نهی رخ داده است و به تبع آن، در ادبیات دینی اسلام نیز جاری شده است. در عرف زبانی عرب، خصوصا در عرف شرع اسلامی به دلیل سیطرۀ فضای احکام تکلیفی، صیغۀ امر و نهی برای بیان اعتبارات قانونی استفاده میشود. از طرفی در مقدار قابل توجهی از استعمالات صیغۀ امر و نهی، مفسر متن نمیتواند ملتزم به حکایتگری گزاره از یک قانون شود و مییابد که متکلم صرفا قصد راهنمایی او را دارد و نمیخواهد تکلیفی بر عهده او بگذارد؛ همچون آموزههای طبی اهلبیت علیهمالسلام یا توصیههایی که ایشان در مقام مشورت دادن به حکّام زمان خود میدادند.
از سوی دیگر، نقطۀ آغاز کار یک فقیه در استنباط احکام شرعی، شناسایی گزارههای اعتباری و تفکیک آنها از گزارههای غیراعتباری است تا در مراحل بعدی به تبیین نوع و مفاد آن گزارۀ اعتباری بپردازد. از این روی، در فرایند استنباط لازم است تا از رهگذر بررسی چیستی گزارههای قانونی و آثار آن، در پی نشانههای درونمتنی و برونمتنی بود که اثباتا این دو نوع گزاره را از یکدیگر تمایز دهند.
بنابراین در این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی تفاوتهای ثبوتی و اثباتی این دو خطاب بررسی شد و یافته شد که «قرارگیری در جایگاه مولویت» مناط ثبوتی خطاب مولوی است و «استعلاء»، «جعل جزا»، «ارادۀ عنوانِ مأموربه و منهیعنه»، «غرض بعث»، «در معرض بودن امر و نهی»، «امکان اطلاقگیری»، «وجوب توبه»، «وجوب تعزیر»، «مصلحت انقیاد» و «اذن تصرف در مخلوقات» لوازم آن است. همچنین بیان شده که «اصالۀ المولویۀ» برای هنگام شک در مولویت و ارشادیت کارساز است و قرائن خاصی نظیر «استحالۀ اعمال مولویت»، «بیان نتایج فعل»، «سیاق بیان کیفیت» و «در مقام ترغیب بودن» برای احراز مولویت و ارشادیت راهگشاست.
اعضاي پورتال فقط در صورت فراموش نمودن نام کاربري و رمز عبور ميتوانند به اين صفحه مراجعه نمایید. برای مشاهده شماره تلفن های ارتباطی بخش های مختلف اینجا کلیک نمایید...