بررسی تطبیقی ادله رد انتساب قبائح به خداوند متعال در مذهب معتزله، اشاعره و شیعه

 

محمد مهدی فتحی[1]

 

استاد راهنما

حجت الاسلام محمد جواد احمدی

استاد مشاور

حجت الاسلام حسن رضازاده

 

بهار 1401


بسم الله الرحمن الرحيم


چکیده

یکی از مباحث چالش برانگیز در علم کلام، انتساب افعال غیر خداوند به اوست. از طرفی مفاد برخی نصوص قرآن، انتساب همه افعال به خداوند و از طرف دیگر، مفاد برخی نصوص، انتساب افعال به انسان است. برخی مذاهب اسلامی با استناد به نصوص اول، انتساب مستقیم همه افعال به خداوند و برخی با استناد به نصوص دوم، انتساب مستقیم همه افعال تنها به انسان را پذیرفتند، ولی شیعه با پذیرش هر دو دسته، همه افعال را مستند به خدا و در طول او مستند به بنده می‌دانند. با توجه به نصوص دسته اول، سوال پیش می‌آید که آیا قبائح افعال بندگان نیز مستند به خداوندند، در حالی که خداوند کمال مطلق است و سر زندن قبیح از او محال؟ مذاهب اسلامی با وجود اتفاق بر رد انتساب قبائح به خداوند، در روش استدلالشان متفاوتند. اشاعره با جبر و حسن و قبح شرعی، معتزله با تفویض و حسن و قبح عقلی و شیعه با اختیار و حسن و قبح عقلی مساله را حل کرده‌اند. در این پژوهش این سه راه حل تبیین و بررسی و دو نظر اول نقد و نظر شیعه اثبات شده‌است.


 

کلید واژه

اجبار- اختیار- اشاعره - انتساب قبائح به خدا- تفویض- حسن و قبح شرعی- حسن و قبح عقلی- معتزله

مقدمه

در علم کلام پس از اثبات خداوند و بیان اوصاف او، در بیان صفات افعالش و همین طور در انسان شناسی پس از بیان وجود اختیار در انسان، یک سوال مشترک وجود دارد. اگر یکی از صفات خداوند خلق است و خالق همه اشیاء است، باید خالق همه افعال نیز باشد و گرنه محدودیت در خالقیت خداوند لازم می‌آید. در این صورت افعال قبیح بندگان نیز مستند به خداوند است یا خیر.

این بحث در تصحیح اعتقاد ما نسبت به خداوند و نیز در حکم به جواز یا عدم جواز ارتکاب قبیح (به عنوان مثال جواز ظلم کردن توسط بندگان) موثر است. و همچنین اینکه خداوند جواز تکلیف بما لایطاق دارد یا نه از ثمرات این بحث است. [2]

این بحث با توجه به این که از فروعات مساله‌ی جبر و اختیار و از طرفی در ادامه مساله صفات خداوند (خالقیت) است، همیشه مد نظر دانشمندان بوده و در کتب مفصل از آن بحث می‌شده‌ و هر گروهی به نوبه خود سعی در رد انتساب قبائح به خداوند را داشته‌اند؛ زیرا خداوند که کمال مطلق است، سر زدن قبیح از او محال خواهد بود. اما روش استدلال ها متفاوت است که در این نوشتار به بررسی تطبیقی راه حل اشاعره، معتزله و شیعه پرداخته با رد دو راه حل اول، راه حل شیعه را اثبات خواهیم نمود.

پیش از پرداختن به بحث، برخی مفاهیم در نوشتار ما نیاز به تبیین دارد که به اختصار تببین خواهیم نمود.

-  حُسن در لغت ضد قُبح، مصدر و به معنای زیبا و خوب بودن؛ و مشتق آن به معنای جمال نیز است[3] و در اصطلاح به معنای موافق با طبع یا کامل (به حکم عقل) یا چیزی که مدح و ثواب به آن تعلق می‌گیرد که اشاعره ملاکش را شرع و فلاسفه و شیعه عقل دانسته‌اند.[4] قبح همان طور که گفتیم در همه موارد و معانی ضد حسن است.[5]

بنابراین فعل حَسَن یعنی فعل معروف[6] و در اصطلاح به معنای [7] کاری است که فاعلش ذم نمی‌شود که در نظر اشاعره ملاک، ذم و مدح شرع و در نظر شیعه و فلاسفه عقل است.[8] دو معنای اصطلاحی دیگر فعل حَسَن، مطابق طبع فاعل و کامل است که عقلی است و اختلاف در آن نیست. قبیح نیز در همه موارد خلاف حَسَن است.

مراد از حسن و قبح شرعی در اصطلاح عدم ادراک عقل نسبت به حسن و قبح افعال و نیاز به امر و نهی شارع برای کشف حسن و قبح افعال[9] و مراد از حسن و قبح عقلی درک عقل بدون نیاز به امر و نهی نسبت به حسن و قبح اشیاء است. محل نزاع در بحث حسن و قبح که مرتبط با بحث ما نیز هست، حسن و قبح به معنای استحقاق مدح و ذم و ثواب و عقاب در افعال خدا[10] و بندگان است که عقلی است یا نقلی.

-  فاعلیت طولی در اصطلاح یعنی معلول که دارای علت است، در معلولی تاثیر داشته باشد.[11] اصل وجودِ فاعلِ بي‌واسطه، مستند به فاعل باواسطه و تمام شؤون وجودش مستند به فاعل اول است. در نتیجه كارهاي اختياريش نیز با  افاضه موجود اول است.[12]

- جبر در لغت به معنای اصلاح کردن،[13] قهر و غلبه و زور کردن[14] و در اصطلاح عدم تاثیر خواست فاعل در فعل خود[15] است. در مقابل آن تفویض است که در لغت یعنی برگرداندن امر به کسی و او را در ان امر حاکم قرار دادن[16] و در اصطلاح یعنی خداوند در افعال انسان فاعلیت و تاثیری ندارد.[17]

- اختیار در مقابل جبر محض، به معنای انجام کار‌های فاعل ذي شعور، بر اساس خواست خودش، بدون مقهوریت فاعل ديگر است.[18] اصطلاح دیگر اختیار، داراي دو یا چند نوع گرايش متضاد بودن و ترجيح دادن یکی (انتخاب و گزينش) است که ملاك تكليف و پاداش و كيفر بشمار مي‌آید. معناي سوم آن، انتخاب كار بر اساس گرايش دروني فاعل، بدون فشار عنصر دیگری است که در مقابل «فعل اكراهي» است. و معناي چهارم آن، در مقابل انتخاب كار در اثر محدوديت امكانات و تنگنا «كار اضطراري» است. طبق اين معني كسي كه در زمان قحطي براي ادامه حياتش به ناچار گوشت مُردار بخورد، كارش اختياري نیست، هر چند طبق اصطلاحات ديگر، اختياري ناميده مي‌شود.[19] مفهوم اختیار که در بحث ما به کار می‌رود، معنای اول است.


1. ادله عقلی رد انتساب قبائح به خداوند

1.1. بیان رد انتساب قبائح طبق نظر اشاعره

1.1.1. مبانی

بیان اشاعره در این مساله، پیش زمینه‌های فکری‌ای دارد که به اختصار باید مورد اشاره قرار گیرد. 

الف) جبر

اشاعره قائل به جبر هستند[20] و ادله‌ای برای آن دارند:

-  اشاعره توحید افعالی را قبول دارند یعنی خداوند فاعل همه افعال است؛ در نتیجه غیر خدا نمی‌تواند فاعل باشد و علل و معلول‌های پیرامون ما از باب عادتی است که خدا جاری کرده‌است. به عنوان مثال آتش نمی‌سوزاند؛ بلکه عادت خدا جاری شده بر سوختن شیء همراه با آتش.[21] از طرفی محال است فعل واحد از دو فاعل سر بزند و مستند به اراده هر دو باشد. بنابراین باید گفت انسان تاثیر و فاعلیت ندارد و مجبور است.[22]

اگر خدا و عبد قادر بر یک کار باشند و خدا ایجاد شیء را اراده کند و عبد عدم شیء را اراده کند دچار اجتماع نقیضین می‌شویم.[23]

- کسی که قادر بر کاری است، یا قادر بر ترکش هست یا نه؛ اگر قادر بر ترک باشد، یا با مرجح انجام را انتخاب کرده یا بی مرجح؛ اگر با مرجح انتخاب کرده باشد، یا مرجح از سوی عبد بوده که در این صورت تقسیم اول رخ می‌دهد و مستلزم تسلسل است و محال. یا مرجح نه از سوی عبد است و نه از سوی غیر عبد که با قاعده علیت ناسازگار است و مستلزم معلول بی علت. یا مرجح از سوی غیر عبد بوده که در این صورت مستلزم جبر است. اگر بی مرجح انتخاب کرده باشد، یعنی اتفاقی رخ داده و اتفاقی رخ دادن یعنی میخواسته رخ ندهد ولی اتفاقا رخ داده و خواست فاعل موثر نیست که یعنی جبر. اگر قادر بر ترک نباشد، یعنی داشتن قدرت مساوی با انجام و نداشتنش مساوی با نبود فعل است؛ پس اختیار ندارد و وجود قدرت به اجبار، به وجود فعل و نبود قدرت به اجبار، به نبود فعل می‌انجامد. از میان همه فروض، فرض معقول، فرضی است که به جبر منتهی می‌شود.[24]

ب) حسن و قبح شرعی

اشاعره قائل به حسن و قبح شرعی هستند[25] و ادله‌ای بر آن آورده‌اند که برخی را بیان می‌کنیم:

- افعال برای حسن و قبح عقلی، باید به خودی خود یا به خاطر ویژگی یا اعتباری دارای وجه حسن و قبحی باشند تا عقل انها را درک کند، ولی این چنین نیست.[26]

- یکی دیگر از دلایلشان، پذیرش جبر است که اگر حسن و قبح عقلی را بپذیرند، باید معتقد شوند خدا مرتکب قبیح شده، درحالی که ارتکاب قبیح از سوی خدا محال است؛ بنابرای حسن وقبح شرعی را می‌پذیرند. ج) نتیجه مبانی اشاعره در بحث انتساب قبائح

اشاعره قائل به جبرند نه تفویض؛ بنابراین خدا فاعل افعال ولی چون حسن وقبح شرعی را پذیرفتند، در نتیجه همه افعال خدا، خوب و حسن است؛ در نتیجه ظلم خدا نیز حسن است و خدا قبیح انجام نمی‌دهد.

1.1.2. نقد

همه ادله جبر که عمده دلیل اشاعره بر رد انتساب قبائح به خدا بود، با فاعلیت طولی پاسخ داده می‌شود. [27]

- جواب دلیل اول جبر: اینکه خدا فاعل است، دلیل بر این نفی فاعلیت غیر خدا نیست؛ بلکه غیر خدا می‌توانند در طول خدا فاعل باشند.[28] به بیان دیگر اینکه هیچ گاه یک چیز از دو فاعل نمی‌تواند باشد، درست است، ولی در صورت طولی بودن فاعل‌ها، حقیقتا دو فاعل در نظر گرفته نمی‌شود؛ بلکه یک فاعلیت طولی است.[29]

- جواب دلیل دوم جبر: این طور نیست که اراده خدا به غیر اراده عبد تعلق بگیرد و اجتماع نقیضین رخ دهد. انچه مورد اراده خدا است، اختیار داشتن عبد و اراده عبد در طول اراده خداست.[30]

- جواب دلیل سوم جبر، همان جواب دلیل دوم است. در حالتی که عبد قدرت بر ترک دارد و انجام کارهایش با مرجح است، خدا انتخاب مرجح را به عهده خود عبد می‌گذارد، یعنی اراده خدا، اختیار داشتن عبد است. در نتیجه مستلزم جبر دلیل محکم ندارد و عبد اگر چیزی را اراده کند، اراده‌اش در طول اراده خداست.[31]

- مبنای جبر اشاعره، خلاف وجدان و بدهات است (در ادامه یعنی در ذیل مبانی شیعه، بداهت اختیار را اثبات می‌کنیم). اگر جبر درست باشد، جایی برای تکلیف و هدایت و پاداش و کیفر باقی نمی‌ماند و همه این ها فلسفه خود را که رشد انسان است، از دست می‌دهند.[32] همچنین برای اثبات اختیار، استدلالاتی وجود دارد که ذیل مبانی شیعه بیان خواهیم کرد.

- اشاعره می گویند باید از شارع پیروی کردو اشکال می کنیم که حسن بودن پیروی از شارع را چگونه ثابت می کنید؛اگر نقلی بخواهید ثابت کنید که مصادره به مطلوب است(اثبات حسن بودن نقل به وسیله نقل)و عقل را هم که کشف کننده حسن نمی دانید پس چرا می گویید باید از خدا پیروی کرد[33]

- جواب ادله حسن و قبح شرعی: این مبنا، ادعای بی‌دلیل است و باتوجه به ادله حسن و قبح عقلی، و پذیرش فاعلیت طولی مجبور به پذیرفتن حسن وقبح شرعی نیستند. حکم عقل به قبیح بودن و حسن بودن برخی افعال بدیهیند [34](ذیل مبنای معتزله و شیعه حسن و قبح عقلی را بیشتر بسط خواهیم داد). اگر حسن و قبح عقلی را کنار بگذاریم، کافر نباید حسن و قبح افعال را و از جمله حسن و قبح ایمان آوردن را بفهمد؛ بنابراین راهی برای ایمان آوردن ندارد.[35] برای اثبات حسن و قبح عقلی استدلالاتی وجود دارد که بعدا ذیل مبانی شیعه بیان خواهیم نمود.

1.2. بیان رد انتساب قبائح طبق نظر معتزله

1.2.1.مبانی

الف) تفویض

معتزله قائل به تفویض هستند[36] و ادله‌ای بر آن دارند که برخی را بیان می‌کنیم:

-  از طرفی انسان فاعل افعال خود است و از طرفی محال است فعل واحد دو فاعل داشته باشد و مستند به اراده هر دو باشد؛ بنابراین انسان فاعل است و خدا فاعل نیست.[37]

- مدح و ذم و امر و نهی و ثواب و عقاب و وعده و وعید و غیره را قبول داریم؛ پس جبر رد می‌شود. اگر جبر باشد، اینها معنا نخواهند داشت.[38]

- مخلوقات قبائحی مانند ظلم و شرک انجام می‌دهد و خداوند که حکیم است، قبیح انجام نمی‌دهد؛ بنابراین جبر و اختیار که هر دو دارای فاعلیت خدا است، نادرست و تفویض صحیح است.[39]

ب) حسن و قبح عقلی

معتزله قائل به حسن و قبح عقلی هستند[40] و دلیلشان برای قبول حسن و قبح عقل، وجود توالی فاسد در حسن و قبح شرعی است.

ج) نتیجه مبانی معتزله در بحث انتساب قبائح به خداوند

معتزله قائل به تفویض هستند، نه جبر؛ بنابراین خدا را فاعل افعال مخلوقات نمی‌دانند. به بیان دیگر افعال  قبیح، امکان استناد به خداوند را ندارند. بنابراین انجام قبائح از خداوند سلب می‌شود.

1.2.2. نقد

با فاعلیت طولی می‌توان همه استدلالات معتزله بر تفویض را ابطال نمود. فاعلیت انسان، دلیل بر رد فاعلیت خداوند نیست؛ بلکه غیر خدا می‌تواند در طول خدا فاعل باشند[41] یعنی منافات صدور فعل از دو فاعل در دو فاعل هم عرض است، نه دو فاعل که در طول همند.[42] با وجود فاعلیت طولی، باز مدح و ذم و غیره معنا خواهد داشت؛ چون اراده خدا به انجام فعل به صورت اختیاری توسط انسان تعلق گرفته و انسان برای کار اختیاریش مورد مدح یا ذم قرار می‌گیرد.[43] و نیز قبائح با توجه به اختیار داشتن انسان، به خداوند انتساب پیدا نخواهد کرد.

از جمله ادله بر رد تفویضاین است که توحید افعالی در این دیدگاه نادیده گرفته می‌شود. توحید افعالی یعنی تنها موثر عالم خداست و هرچه موجود میشود نهایتا وابسته به خداست[44] و محدود کردن توحید افعالی با نظریه تفویض، محدود کردن قدرت خداست. درحالی که در کتب مفصل اعتقادی، اثبات می‌شود هیچ گونه محدودیتی در خداوند راه ندارد.

1.3. بیان رد انتساب قبائح طبق نظر شیعه

1.3.1. مبانی

الف) اختیار

شیعه قائل به اختیار است[45] و ادله‌ای براثبات آن می‌آورند:

- با رد تفویض و جبر، اختیار ثابت است که در گذشته ذیل بیان اشاعره و معتزله هر دو دیدگاه مذکور ابطال شد.

-  اثبات اختیار از طریق بدیهی بودن و بازگشت به علم حضوری:

بیان شد اختیار به معنای تاثیر خواست فاعل در افعالش است (نه تاثیر استقلالی بلکه اعم از تاثیر در طول فاعل دیگر و تاثیر مستقل). انسان به علم حضوری درک می‌کند که اراده فعل میکند و خودش آن کار را انجام می‌دهد.[46] در جواب این که ترتب فعل بر اراده، دال بر علیت اراده انسان نسبت به فعل نیست و ممکن است معلولین لعله ثالثه باشد، و همین طور در جواب این که انسان علم حضوری به اراده فعل دارد، نه به خود فعل،[47] می‌گوییم همان طور که انسان به فعل جوانحی مانند اراده علم حضوری دارد، به مبدایت خود نسبت به فعل جوارحی نیز علم حضوری دارد. به بیان دیگر اراده و خواستن یعنی مبدایت (علیت). در نتیجه علیت نسبت به فعل خارجی در اراده است و اراده با علم حضوری درک می‌شود؛ البته باید توجه داشت اراده انسان نسبت به افعالش علت تامه نیست، جزء العله است.[48]بنابراین اراده خدا بر این تعلق گرفته که انسان مختار باشد؛ یعنی انسان به اضطرار مختار است. پس هر فعلی که انجام بدهد، فعل بی واسطه انسان و فعل با واسطه خدا است.

ب) حسن و قبح عقلی

شیعه قائل به حسن و قبح عقلی است[49] و ادله ای برای اثبات حسن وقبح عقلی می‌آورند:

- همانطور که گفتیم حسن و قبح شرعی پر از اشکال است و شیعه به همین دلیل آن را نپذیرفتند.

- عقل، حسن بودن عدل را بدیهتا[50] می‌فهمد؛ زیرا به عنوان مثال عدل یعنی وضع کل شیء فی موضعه و انسان می‌یابد سرجای خود بودن برای هر شیء، یعنی رو به کمال بودن و در مسیر کمال بودن خوب است.

ج) فاعلیت طولی

شیعه قائل به فاعلیت طولی است[51] و دلیل شیعه این است که خدا کامل مطلق است[52] و موثر نبودنش در افعال بندگان، نقص در قدرت و اختیار اوست و از طرفی انسان به علم حضوری با خواست خود در افعالش موثر است. جمع این دو مبنای محکم، این است که تاثیر اراده‌ی انسان در افعالش به اراده‌ی خداوند متعال در افعال بندگان با خواست خود  خدای متعال رخ می‌دهد.[53]

د) نتیجه مبانی شیعه در بحث انتساب قبائح به خداوند

شیعه معتقد است خدا کامل مطلق است و ارتکاب قبیح، مستلزم داشتن نقص است؛ بنابراین پس خدا مرتکب قبیح نمی‌شود. کسی قبیح انجام می‌دهد که یا به قبح کار جهل دارد یا علم دارد ولی احتیاج به ان فعل دارد. جهل و احتیاج هر دو نقصند؛ زیرا جهل نبود علم و علم کمال است. احتیاج نیز نبود غنی و غنی کمال است.[54] اما عدم انتساب به قبائح با وجود فاعلیت طولی به این صورت است که خداوند اراده کرده انسان با اراده خود مرتکب افعالش شود، حتی اگر قبیح باشد. در این صورت یک جهت حسن در این فعل وجود دارد که دادن اختیار و اراده به انسان است که قطعا نظامی که در آن انسان ها اخیتار داشته باشند، احسن از بی اختیاری است و جهت قبح به اراده انسان بر می‌گردد.

1.3.2. اشکالاتی که به بیان شیعه وارد شده و پاسخ آن‌ها

الف) اشکال به تضاد قضا و قدر با اختیار

- قضا و قدر با اختیار نمی‌سازد یعنی اگر فعل انسان مستند به خودش است، چگونه مستند به اراده و قضای خدا است؟[55]

  • قدر علمی یعنی علم ازلی خدا به حد شیئ و خصوصیات وجودی‌اش وفراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط پيدايش پديده‌ها و قضا علمی یعنی علم به تحقق آن و وقوع حتمی آن و وجود آن و این دو منافی با اختیار نیستند. خدا فعل انتخاب شده انسان را می‌داند[56]یعنی علم الهی بر هر حادثه‌ای آن‌چنان که واقع می‌شود تعلق گرفته و افعال انسان نیز با وصف اختیاریت معلوم خداست. در این صورت اگر افعال وصف جبریت بگیرد، برخلاف علم خداست. به عنوان مثال خدا می‌داند فلان شخص در شرایطی تصمیمی می‌گیرد و آن را انجام می‌دهد، نه اینکه علم الهی فقط به وقوع باشد؛ بلکه وقوع فعل، با اراده واختیار[57]خواهد بود. بنابراین خدا به آن‌چه انسان اختیار می‌کند علم دارد.
  • قدر حتمی یعنی نسبت دادن سیر تدریجی پدیده‌ها به خدا و قضای حتمی یعنی نسبت دادن تحقق عینی آن‌ها به خدا.[58] قضا و قدر حتمی مستلزم جبر نیست؛ بلکه موکد اختیار است.[59] با توجه به فاعلیت طولی متوجه می‌شویم استناد فعل به خودمان، تزاحمی با استناد فعل به خدا ندارد؛ بلکه اراده انسان جزء اخیر علت تامه است و منافاتی با استناد وجود بقیه اجزاء علت تامه به خدا ندارد.[60] در نتیجه خدا مختار ما را محقق می‌کند.

ب) اشکال به حسن و قبح عقلی و جوابش

- اگر حسن و قبح عقلی صحیح باشد، تارک واجب یا مرتکب حرام چه شرع گفته باشد، چه نه، باید عذاب شود؛ درحالی که نص قرآنی داریم «ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا».[61]

جواب: حسن و قبح افعال، بدیهی و فطری است. ممکن است کسی به جهتی فطرتش کم رنگ شود؛ بنابراین وجود منذر برای اتمام حجت لازم است.[62] اما شرع (نبی) از باب ارشاد به حکم عقل مصادیق حسن و قبح‌ را به انسان می آمورد. البته عقل حسن عدل و قبح ظلم را می‌داند و نهایتا بگوییم حسن صدق و کذب نافع و قبح کذب و صدق ضار را می‌داند، اما جهت حسن و قبح اکثر مصادیق را نمی داند و نیاز به شرع دارد برای تعیین مصداق عدل و ظلم. بنابراین با وجود حسن و قبح عقلی وجود شارع و اتمام حجت و ارشاد به مصادیق عدل و ظلم لازم است.

ج) اشکال به فاعلیت طولی و جوابش

ظاهرا فاعلیت طولی به ذهن مخالفین نرسیده، چه برسد به اینکه بخواهند اشکال کنند.[63]

د) شبهه در عدم امکان جمع مبانی شیعه در مساله

افعال قبیح ما چگونه با عدم امکان انتساب قبیح به خدا جمع می‌شود، در حالی که قائل به فاعلیت طولی هستیم؟ چه طور می‌توان پذیرفت خدا فاعل هر کاری است و از طرفی بپذیریم خدا قبیح انجام نمی‌دهد؟

جواب:

صفات و افعال بد و قبیح در مقایسه با کمالات موجودات است. هر صفت و فعلی که باعث دوری از کمال موجود باشد، قبیح و اگر در راستای کمالش باشد، حسن است. فعل قبیحی که از انسان ُسر می‌زند، با کمالاتش متعارض است و قبیح محسوب می شود. اما همان کار نسبت به خدا که موجود مختار خلق کرده و آن موجود با اختیار مرتکب قبیح شده، نسبت به خداوند، حسن است. مساله اینجاست که خلق انسان مختار و انجام‌گرفتن قبیح با واسطه‌ی اختیار بندگان، موافق با کمال خدا است که حسن باشد یا نیست. قطعا در مقایسه‌ی نظامی که در آن انسان مختار باشد و نظامی که انسان در آن مختار نباشد، احسنیت نظامی که انسان در آن مختار باشد به دست می‌آید و عقلا قبیح است خداوند با وجود نظامی بهتر، نظامی با ویژگی‌های حسن کمتری خلق نماید.

فرد گناه کننده، گناهش مغایر کمال خودش و به صلاح جمع (چون نظام احسن است) و خلق انسان مختار و گناه با واسطه خدا به صلاح جمع (که موافق با کمال و صلاح جمع مخلوقات و در راستای کمال خداست). بله فعل قبیح به ضرر فرد خاطی است، ولی این ضرر در مقایسه فعل با خودش است. اما ملاک خداوند برای انجام کار‌ها، مصلحت نظام خلقت ست که انجام گرفتن قبیح توسط خاطیان، در مقایسه با کل اتفاقات خلقت، در راستای صلاح جمع مخلوقات است و حسن.[64]

بنابراین افعال قبیح یک وجه حسن دارند که به خداوند انتساب پیدا کرده و یک وجه قبح که به اراده خاطی انتساب پیدا کرده و به فعل و اراده خداوند مربوط نیست.

نتیجه

بیان کردیم که اشاعره با کمک جبر و حسن وقبح شرعی ارتکاب قبیح از سوی خدا را نفی می کنند و معتزله با کمک تفویض و حسن و قبح عقلی و شیعه با کمک اختیار و حسن و قبح عقلی؛همچنین ثابت کردیم که مقدمات رد قبائحِ اشاعره یعنی جبر و حسن شرعی غلط است چون جبر مغایر با علم حضوری و مغایر با مفاهیمی مثل تکلیف و عقاب و پاداش است و حسن و قبح شرعی نیز مغایر با علم حضوری است و در صورت قبولش لزوم اطاعت از خدا و ایمان به او را نمیشود اثبات کرد و همچنین مقدمه رد قبائح معتزله یعنی تفویض نیز غلط است چون مغایر با علم حضوری و مغایر با توحید افعالی و کامل مطلق بودن خدا است و در انتها صحیح بودن مقدمات رد قبائح شیعه یعنی اختیار و حسن و قبح عقلی را ثابت کرده و توضیح دادیم که نحوه رد این گونه است که مفهوم قبح، مفهوم فلسفی است و از رابطه انتزاع می شود و رابطه فعل رخ داده با انسان متفاوت با رابطه فعل رخ داده با خدا است و اولی مغایر کمال است پس قبیح است و دومی موافق کمال است و حسن است.

منابع

  1. علامه محمد تقی مصباح یزدی ، اموزش عقائد ،  سازمان تبلیغات اسلامی ، تهران ، تابستان 1396ش
  2.  لوییس معلوف ، المنجد فی اللغه ، دارالعلم ، قم ، چاپ پنجم ، سال1392ش
  3. مجتبی مصباح و عبدالرسول عبودیت ، خداشناسی ، موسسه اموزش و پژوهشی امام خمینی، قم ، سال1398ش
  4. نرم افزار نور ، قاموس النور2 ، ابن سیده ، علی بن اسماعیل ، المحکم و المحیط الاعظم ، دار الکتب العلمیه ، بیروت ، چاپ اول،سال 1421ق
  5. نرم افزار نور ، قاموس النور2 ، ابن منظور ، محمد بن مکرم ، لسان العرب ، دار صادر ، بیروت ، چاپ سوم،سال 1414ق
  6. نرم افزار نور ، قاموس النور2 ، ازهری ، محمد بن احمد ، تهذیب اللغه ،  دار احیاء التراث العربی ، بیروت ، چاپ اول،سال 1421ق
  7. نرم افزار نور ، قاموس النور2 ، حمیری ، نشوان بن سعید ، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، دارالفکر ، دمشق ، چاپ در سال 1420ق
  8. نرم افزار نور ، قاموس النور2 ، فیومی ، احمد بن محمد ، مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی ، دارالهجره ، قم ، چاپ دوم،سال 1414ق
  9. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، ابن عطیه ، جمیل حمود  ، ابهی المداد فی شرح موتمر علماء البغداد ، موسسه الاعلمی ، بیروت ، چاپ اول ، سال 1423ق
  10. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، استرابادی ، محمد جعفر ، البراهین القاطعه فی شرح تجرید العقائد الساطعه ، مکتب الاعلام الاسلامی ، قم ، چاپ اول ، سال 1382
  11. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، ایت الله سبحانی ، الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف ، موسسه امام صادق ، قم ، چاپ اول ، سال 1281ش
  12. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، جمعی نویسنده ، شرح المصطلاحت الکلامیه ، استان قدس رضوی ،مشهد ، چاپ اول ، سال1415ق
  13. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، خرازی ، سید محسن ، بدایه المعارف الاهیه ، قم ، چاپ چهارم ، سال 1417ق
  14. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، سعد الدین تفتازانی ،  شرح المقاصد ، الشریف الرضی ، قم ، چاپ اول ، سال1409ق
  15. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، شیخ طوسی ، الاقتصاد فیما یتعلق به الاعتقاد ، دار الاضواء ، بیروت ، چاپ دوم ، سال 1406ق
  16. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، فخر الدین رازی ، القضا و القدر رازی
  17. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، فخرالدین رازی ، المطالب العالیه من العلم الاهیه ، دار الکتاب العربی ، بیروت  ،چاپ اول ، سال 1407ق
  18. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، قاضی عبد الجبار  ، شرح الاصول الخمسه ، دار احیاء التراث العربی ، بیروت ، چاپ اول ، شال1422ق
  19. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، قاضی نور الله مرعشی ، احقاق الحق و ازهاق الباطل ، مکتب ایت الله مرعشی نجفی ، قم ، چاپ اول ، سال1409ق
  20. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، قزوینی ، سید امیر محمد ، الوسی و التشیع ، مرکز الغدیر لالدراسات الاسلامی ، قم ، چاپ اول ، سال 1420
  21. نرم افزار نور ، کتابخانه کلام اسلامی2/1 ، محمد جمیل حمود ، الفوائد البهیه فی شرح عقائد الامامیه ، دار الکتاب الاعلمی ، بیروت ، چاپ دوم ، سال1421ق
  22. نزم افزار مشکات ، علامه محمد التقی مصباح یزدی ، اموزش فلسفه
  23. نزم افزار نور ، قاموس النور2 ، ابن درید ، محمد بن حسن ، جمهره اللغه ،  دار العلم الملایین ، بیروت ، چاپ اول ، سال 1988م
  24. نزم افزار نور ، قاموس النور2 ، ازدی ، عبدالله بن محمد ، کتاب الماء ، دانشگاه علوم پزشکی ایران ، تهران ، چاپ اول، سال1387
  25. نزم افزار نور ، قاموس النور2 ،ال یاسین ، محمد حسن ، المحیط فی اللغه ، عالم الکتب ، بیروت ، چاپ اول ، سال 1414ق

 



[1]. طلبه سطح مقدمات حوزه علمیه قم، مشغول به تحصیل در پایه 4.

.[2] البراهین القاطعه فی شرح العقائد الساطعه، ج2، ص382.

[3].  رک: المنجد ذیل ریشه حسن(الحُسن ضد القبح در جمره اللغه و لسان العرب نیز امده است وحُسن مصدراست در جمره اللغه و تهذیب اللغه و لسان العرب نیز امده) (الحسن مشتق است چون گفته نعت لما حسن و نعت مشتق یا موول به مشتق است که این مطلب در المحیط فی اللغه و کتاب الماء ولسان العرب آمده است).

[4]. شرح المصطلحات الکلامیه، ص127(مراد از النظریان عند الفلاسفه ، عقلی نظری یعنی نیازمند به اثبات است می‌باشد)و262 – آلوسی و التشیع ص258.

با توجه به شرح المصطلحات الکلامیه، ص127و آلوسی و التشیع، ص258 معلوم می‌شود که اشاعره مالایستحق فاعله الذم را تعریف حسن شرعی می‌دانند ولی شیعه و فلاسفه مالایستحق فاعله الذم را تعریف حسن عقلی می‌دانند و همچنین در شرح المصطلحات الکلامیه، ص261؛ به نقل از کشف الفوائد آورده که حسن و قبح سه معنا دارند ولی نگفته کدام عقلی است و کدام شرعی ودر شرح المصطلحات الکلامیه، ص 262؛ به نقل از کشف الفوائد آورده که الحسن العقلی ما لا یستحق فاعله الذم که پس این تعریف را برای عقلی می‌داند نه شرعی یعنی کشف الفوائد نظر شیعه را برگزیده.

[5]. رک: المنجد ذیل ریشه قبح(قبح ضد حُسن است در جمهره اللغه آمده‌است و قبح مصدر است در جمره اللغه و المحکم و المحیط الاعظم آمده‌است).

[6]. رک: المنجد (حَسَن ضد القبیح که در جمهره اللغه و شمس العلوم آمده‌است و حَسَن نعت لما حَسُن یعنی فعل حسن که در تهذیب اللغه و کتاب الماء آمده‌است).

[7]. رک: شرح المصطلحات الکلامیه، ص125و126و127.

[8]. شرح مصطلحات، ص 127و کتاب الوسی و التشیع ص258.

[9]. شرح مصطلحات الکلامیه، ص260 – بدایه المعارف الالهیه، ج1، ص  104- البراهین القاطعه فی شرح العقائد الساطعه، ج2، ص372.

[10]. با توجه به کتاب البراهین القاطعه فی شرح القعائد الساطعه، ج2، ص372؛ ثواب و عقاب درمورد خدا نیست بلکه فقط مدح وذم است ولی درباره بندگان مدح و ذم و ثواب و عقاب معنا دارد.

[11]. اموزش عقائد ص130 – خداشناسی(طرح ولایت)ص80- اموزش فلسفه، ج2، ص73.

[12]. اموزش فلسفه، ج2، ص ص392.

[13]. المصباح المنیر ص89.

[14]. مقاییس اللغه ج1 ص502.

[15]. خداشناسی(طرح ولایت) ص293 – اموزش فلسفه، ج2، ص96 - الجبر بمعنى أنه لا أثر لقدرة العبد أصلا (شرح المقاصد، ج4، ص219).

[16]. لسان العرب ج7ص210.

[17] .اموزش عقائد، ص121.

[18]. ظاهرا منظور فلاسفه از فاعل بالجبر فاعلی است که به کلی اختیار از او سلب شود (آموزش فلسفه، ج2، ص94).

.[19] آموزش فلسفه، ج2، ص96.

[20]. آموزش عقائد، ص153 – القضا و القدر رازی، ص30 – ابهی المداد فی شرح مؤتمر علمای بغداد، ج2، ص155 – المطالب العالیه من العلم الالهیه، ج9، ص9 – البراهین القاطعه فی شرح تجرید العقائد الساطعه، ج2، ص392 – احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج1، ص78؛ پاورقی شماره4.

[21]. الفوائد البهیه فی شرح عقائد الامامیه، ج1، ص320؛ (شبیه این استدلال در القضا و القدر صفحه 49رازی امده که گفته موجودات یا واجب هستند و یا ممکن و واجب فقط خداست و ممکن نیازمند موثر و علت است پس موثرش دیگری است و خودش تاثیری ندارد).

[22]. آموزش عقائد ایت الله مصباح، ص153 – اموزش فلسفه، ج2، ص391.

[23]. الفوائد البهیه فی شرح عقائد الامامیه، ج،1 ص323.

[24]. رک: المطالب العالیه من العلم الالهی، ج8، ص11 – القضا و القدر رازی، ص42 ؛ (این استدلال یکی از استدلال‌های معروفشان است؛ زیرا در کتب متعددی آمده‌است).

[25]. احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج1، ص78؛ پاورقی شماره4 – همان ص 118 پاورقی شماره3 – همان ص154 – بدایه المعارف الاهیه، ج1، ص104 – آلوسی و التشیع، ص 258.

[26]. همان.

[27] . آموزش فلسفه، ج2، ص 391.

[28]. الفوائد البهیه فی شرح عقائد الامامیه، ج1، ص321.

[29]. رک: اموزش فلسفه، ج2، ص391: اگر افعال انسان را مستند به اراده و اختيار خودش بدانيم جايي براي استناد آنها به خداي متعال، باقي نمي ماند مگر از اين نظر كه خدا آفريننده انسان است و اگر او را نيافريده بود و نيروي اراده و اختيار را به او نداده بود، افعال اختياري وي هم تحقّق نمي يافت...... استناد فعل واحد به اراده دو فاعل، در صورتي محال است كه هر دو فاعل در عرْض يكديگر، مؤثر در انجام آن، فرض شوند و به اصطلاح، فاعل جانشيني باشند. امّا اگر دو فاعل در طول يكديگر باشند، استناد فعل به هر دوي آنها اشكالي ندارد.

[30]. رک: اموزش فلسفه، ج2 ص391.

[31]. همان.

[32]. همان و  الانصاف، ج3، ص70.

[33] ابهی المداد فی شرح موتمر علماء البغداد ج2 ص154

[34]. آلوسی و التشیع، ص213؛ (ان العقل حاکم به بقبحه) –  همان ص259 (ه لان بداهت العقل تحکم بانه لا یجوز علی الحکیم الکامل ان ینهی عن الصدق النافع و لایجوز علیه ان یامبر بالکذب الضار) - همان صفحه 258 (صرائح العقول تحکم ببطلان ذالک کله بل فطر السلیمه تسهد بفساده) – همان ص271 (یلزم انکار کل ما هو بدیهی و معلوم عند جمیع العقلاء) – الاقتصاد فیما یتعلق به الاعتقاد، ص86؛ (ان کل عاقل مفطور بالعقل یعلم بقبح الظلم).

[35]. آلوسی و التشیع، ص272 -  البراهین القاطعه فی شرح تجرید العقائد الساطعه، ج2، ص384.

[36]. المطالب العالیه من العلم الاهیه، ج9، ص12 – القضا و القدر رازی، ص34 – شرح الاصول الخمسه، ص211.

[37]. اموزش فلسفه، ج2، ص391.

[38]. أنه لو لا استقلال العبد لبطل المدح و الذم و الأمر و النهي و الثواب، و العقاب و فوائد الوعد و الوعيد و... (شرح المقاصد، ج4، ص252).

[39]. شرح المقاصد، ج4، ص252.

[40]. بدایه المعارف الاهیه، ج1، ص104 – احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص154 – آلوسی و التشیع، ص258 – البراهین القاطعه فی شرح تجرید العقائد الساطعه، ج2، ص380.

[41]. الفوائد البهیه فی شرح عقائد الامامیه ج1 ص321.

[42]. رک: آموزش فلسفه، ج2، ص391.

[43]. همان.

[44]. خداشناسی(طرح ولایت)، ص244 – آموزش عقائد، ص115؛ تعبیر توحید استقلالی کرده است.

[45]. آموزش عقائد، ص122 – آموزش فلسفه، ج2، ص96 و 391.

[46]. القضا و القدر رازی، ص42.

[47]. این اشکال در القضا و القدر رازی، ص 43 آمده‌است.

[48]. چون بنابر توحید افعالی خدا نیز کامل است.

[49]. أنّ الحسن و القبح عقليّان و هو مختار الإماميّة بمعنى أنّ الحاكم بهما هو العقل فعلا أو قوّة،(الوسی ص258) (البراهين القاطعة في شرح تجريد العقائد الساطعة، ج‏2، ص375) (البراهین القاطعه  فی شرح تجرید العقائد الساطعه، ج2، ص380).

.[50] رک: الوسی و التشیع ص213(گفته ان العقل حاکم به بقبحه) –  همان ص259(گفته لان بداهت العقل تحکم بانه لا یجوز علی الحکیم الکامل ان ینهی عن الصدق النافع و لایجوز علیه ان یامبر بالکذب الضار) - همان صفحه 258(گفته صرائح العقول تحکم ببطلان ذالک کله بل فطر السلیمه تسهد بفساده) – همان ص271(گفته یلزم انکار کل ما هو بدیهی و معلوم عند جمیع العقلاء) – الاقتصاد فیما یتعلق به الاعتقاد ص86(گفته ان کل عاقل مفطور بالعقل یعلم بقبح الظلم).

[51]. آموزش فلسفه، ج2، ص392 – اموزش عقائد، ص154.

[52]. خداشناسی(طرح ولایت)درس شماره9.

[53]. خداشناسی(طرح ولایت)درس شماره.11

[54]. الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد ص75 – البراهین القاطعه، ج2، ص391 – تجرید الاعتقاد، ص198.

[55]. الانصاف، ج3، ص70 – آموزش عقائد، ص147و154.

[56]. الانصاف، ج3، ص78 – آموزش عقائد، ص124و 152 – آموزش فلسفه، ج2، ص444 و 446.

[57]. اموزش عقائد ص147.

[58]. اموزش عقائد، ص152 – آموزش فلسفه، ج2، ص444 و 446.

[59]. الانصاف، ج3، ص77.

[60]. آموزش عقائد، ص155 – آموزش فلسفه، ج2، ص392.

[61]. آیه 15سوره اسراء - البراهین القاطعه، ج2، ص387.

[62]. در ذیل معنای حسن و قبح عقلی گفتیم چند شرط است که یکی علم فاعل است.

[63]. اموزش فلسفه، ج2، ص392.

[64]. رک: عقائد استدلالی، ج1، ص82 و83 و122 و123 – خداشناسی (طرح ولایت)، ص244 – شرح المقاصد، ج4، ص252 – المطالب العالیه من العلم الاهیه، ج9، ص10.

 

فایل مقاله: