کرسی ترویجی رابطه حقیقت علم با حقیقت اراده از منظر صدرالمتألهین(ره) و علامه مصباح یزدی(ره)

همایش بین‌المللی علوم انسانی اسلامی در اندیشه علامه مصلاح یزدی با همکاری دبیرخانه حمایت از کرسی‌ها برگزار می‌کند

 

موضوع: رابطه حقیقت علم با حقیقت اراده از منظر صدرالمتألهین(ره) و علامه مصباح یزدی(ره)

 

ارائه‌کننده: جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمد سعیدی

ناقد: حجت الاسلام و المسلمین آقای دكتر حسین مظفری

مدیر کرسی: حجت الاسلام و المسلمین آقای دكتر داود حسن‌زاده كریم‌آباد

 

شنبه  23 بهمن‌ماه 1400    ساعت  13

 

درگاه مجازی شرکت در کرسی علمی

ihsam.iki.ac.ir

ورود اعضای پورتال:

http://person.iki.ac.ir/Manage/OnlineMeeting/OnlineMeeting.aspx

کانال روابط عمومی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) را در پیام‌رسان‌های ایتا، سروش، بله و روبیکا دنبال فرمایید:
 ایتا
 https://eitaa.com/iki_ac_ir
 سروش
 https://splus.ir/iki_ac_ir
 بله
 https://ble.ir/iki_ac_ir
 روبیکا
 https://rubika.ir/iki_ac_ir

احمد سعیدی[1]

چکیده

هدف: برای این پژوهش اهداف طولی متعددی متصور است، زیرا با درک صحیحِ رابطة انواع علم با انواع اراده، هم می‌توان به نقش و تأثیر تقویت علم و عقل نظری در اراده‌های جزئی و عقل عملی انسان پی‌برد، هم می‌توان نسبتِ علم و ارادة حق با علم و اراده‌های کلی و جزئی انسان را که به مباحث قضا و قدر مربوط می‌شود، فهمید، و هم می‌توان نقش طینت‌های اولیه و ثانویه یا نحوة وجود اولیه و ثانویة انسان در اراده‌های کلی و جزئی و اختیار انسان را درک کرد. گذشته از این‌ها، اراده‌شناسی بخشی از انسان‌شناسی است و می‌تواند در جهت تولید علوم انسانی اسلامی مؤثر باشد.

روش پژوهش: پژوهش حاضر به روش تحلیلی، توصیفی و مقایسه‌ای انجام شده است.

یافته‌ها: مهم‌ترین یافته‌های این پژوهش به‌قرار زیر هستند:

1. صدرالمتألهین (ره) معتقد است:

1.1. الفاظ وجود، علم و اراده، مفاهیم تشکیکی دارند و هر مفهوم مشکک به تشکیک عامی حاکی از یک حقیقت عینی تشکیکی به تشکیک خاصی است؛ بنابراین حقیقت وجود، حقیقت علم و حقیقت اراده، تشکیک خاصی دارند؛

1.2. حقایق علم و اراده، از لوازم حقیقت وجودند، بنابراین مانند حقیقت وجود، یک حقیقت واحد ساری در همة موجودات دارند؛

1.3. بعضی از مراتب وجود و علم و اراده، اشتداد وجودی نیز دارند و عالم با علم‌آموزی و مرید با اراده کردن و عامل با عمل جوانحی و جوارحی یکی می‌شوند و شدت وجودی پیدا می‌کنند؛

1.4. بنابراین: وجود و علم و اراده و تحول وجودی، تحول علمی و تحول ارادی ملازم‌اند،

2. علامه (ره) تقریباً هیچ‌یک از مبانی صدرایی یادشده را به‌صورت کامل نمی‌پذیرد. ایشان:

2.1. تشکیک خاصی را به معنای موردنظر صدرالمتألهین (ره) قبول ندارد؛

2.2. حرکت جوهری نفس در اثر اتحاد عاقل به معقول را به‌صورت کامل قبول نمی‌کند؛

2.3. علم و اراده را ساری و جاری در همة عالم نمی‌شمارد و فقط برای موجودات مجرد، علم و اراده قائل است؛

2.4. در مورد علم و ارادة الهی، مفهوم ذهنی را متعدد و مصداق خارجی را واحد می‌شمارد و در مورد انسان‌ها، علاوه بر مفهوم، مابازا و مصداق خارجی را هم گاهی متعدد می‌داند. یعنی از منظر ایشان، ارادة انسان گاهی یک مابازای مستقل از خود انسان و از علم او دارد، زیرا دست‌کم برخی اقسام علم و ارادة انسان، از قبیل کیف نفسانی هستند و کیف نفسانی از منظر ایشان یکی از اعراض است و مابازای مستقل دارد و طبعاً علم و اراده دو نوع متفاوت از کیف نفسانی هستند.

3. با این‌که مبانی هستی‌شناسانة علامه (ره) در تحلیل حقایق علم و اراده با مبانی صدرایی (ره) متفاوت است، قطعاً ایشان در موجودات مجرد، یک نوع رابطة ضروری و غیرقابل انفکاک میان اراده و علم به سازگاری (درک ملایمت) را می‌پذیرد، زیرا بر اساس مبانی ایشان، هرکسی که مجرد است،‌ ضرورتاً علم به خود دارد؛ و هرکسی که علم به خود دارد، ضرورتاً حب ذات (= حب به خود) دارد؛ و هرکسی که حب ذات دارد، ضرورتاً حب به همة امور ملایم با خود دارد و ضرورتاً در هر کاری به دنبال امور ملایم با ذات خود است. پس کافی است یک انسان علم به سازگاری چیزی با خودش پیدا کند تا خواه‌ناخواه آن چیز را دوست داشته باشد و دوست داشتن از منظر علامه (ره) همان اراده (به معنای عام) است.

4. صدرالمتألهین (ره) تصریح می‌کند که در بعضی مواطن، علم هست و اراده نیست. علامه مصباح (ره) نیز علم را شرط لازم برای اراده می‌داند نه شرط کافی. اما این دو مطلب منافی این‌همانی یا تلازم علم به سازگاری و اراده نیستند، زیرا در موارد مزبور یک نوع علم و یک نوع اراده جداگانه محقق شده‌اند. یعنی مرتبه‌ای از علم از یک مرتبة اراده جدا شده است، نه مطلق علم از مطلق اراده.

انسان به‌عنوان یک موجود چندبعدی که هم روح دارد و هم بدن و هم لذت روحانی را دوست دارد و هم لذت جسمانی را، هر کاری را که درمجموع، سازگارتر با همة وجود خود بداند، می‌خواهد و دوست دارد و اراده می‌کند. بنابراین اگر گاهی انسان کاری را سازگار با خود می‌داند و دوست دارد ولی اراده نمی‌کند، به این دلیل است که خودآگاه یا ناخودآگاه آن کار را سازگار با بعضی از مراتب یا ابعاد یا قوای روحانی و جسمانی خود می‌داند. از تأمل در این نکته، اولاً نقش طینت اولیه ثانیاً نقش طینت ثانویه که براثر اعمال صالح و طالح و ملکات شکل می‌گیرد در اراده‌های کلی و جزئی انسان روشن می‌شود، چراکه هر فاعل مختاری متناسب با بعد غالب بر حقیقت خود، کارها را سازگار یا ناسازگار با خود می‌یابد: «قُلْ کلٌّ یعْمَلُ عَلی شاکلَتِهِ» (اسراء (17)، 84).

نتیجه‌گیری: نتیجه آن‌که صدرالمتألهین (ره) و علامه مصباح (ره) با وجود مبانی هستی‌شناسانة متفاوت، هردو می‌پذیرند که نوعی علم، در موجودات مجرد، یا همان اراده است یا دست‌کم تلازم ضروری و غیرقابل انفکاک با نوعی اراده دارد؛ و این‌همانی یا تلازم نوعی علم با اراده، هیچ منافاتی با ارادة آزاد و اختیار فاعل‌های مختار و با نظام پاداش و جزا و حسن و قبح عقلی و... ندارد

 

واژگان کلیدی: علم، اراده، حقیقت، صدرالمتألهین، علامه مصباح یزدی

 


[1] دانشیار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره): saeidi@iki.ac.ir